مستر حبیب

مینویسم یادگاری تا بماند روزگاری گر نمانم روزگاری این بماند یادگاری

مستر حبیب

مینویسم یادگاری تا بماند روزگاری گر نمانم روزگاری این بماند یادگاری

مشخصات بلاگ

اینجا زمین است رسم آدم‌هایش عجیب است!
اینجا گم که میشوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت میکنند:)

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۴ آذر ۹۹، ۰۳:۳۹ - ناشناس
    :|~
  • ۲۷ آبان ۹۹، ۲۲:۳۹ - Roya ⁦⁦⁦ヾ
    :)
نویسندگان

۳۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

دل شکسته‌ای و غرامت نمی دهی؟!

دستت درست دلبر گردن کلفت من :)

  • حبیب عزیزی

هیچکس بی کسی نیست

ولی دم اونی گرم که با هر کس نیست..!

  • حبیب عزیزی

باورت شد عشق اینجا ذلت است؟

عاشقی سوزاندن حیثیت است؟؟

باورت شد دوستی ها لحظه ایست؟

بی وفایی ها قسمتی از زندگیست؟

من که گفتم حاصلش دل بستگیست!

در نهایت خستگی و خستگیست!

من که گفتم این بهار افسردگیست!

دل نبند این پرستو رفتنیست!

عاقبت دیدی که ماتت کرد و رفت!

خنده‌ای بر خاطراتت کرد و رفت!

عجب کاری بدستت داد دل!

هم شکست و هم شکست داد دل!

  • حبیب عزیزی

یه دوست دارم‌هایی هست!

میدونی دروغه‌ها ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه...

  • حبیب عزیزی

چقد ما گفتیم نه بابا فلانی اینجوری نیست

و فلانی چقدر اینجوری بود

  • حبیب عزیزی

اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست

سرت را بالا بگیر و لبخند بزن

فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست!

  • حبیب عزیزی

به قول سیاوش قمیشی:

تو از دست ندادی بفهمی چیه... ترس از دست دادن!

  • حبیب عزیزی

بعضی‌ها آنقدر به دیگران وفا دارند که به خودشان خیانت میکنند..!

  • حبیب عزیزی

دختری از امت عیسی دلم را برده است یا محمد! همتی ده تا مسلمانش کنم!

  • حبیب عزیزی

با تیر و کمان کودکیم 

در کوچه باغ های قدیمی ، در انبوه درختان باران خورده

سینه‌ی گنجشکی را نشانه گرفته بودم

که عاشق تو شدم

گنجشک به شانه ام نشست و من شکارچی ماهری شدم

از آن پس هرگز به شکار پرندهای نرفتم

هر وقت دلتنگم آواز میخوانم

پرنده می آید ، پرنده مینشیند ، پرنده را میبویم، پرنده را میبینم، پرنده را رها میکنم

و چون شکار دیگری میشود

کودکیم را میبینم 

در انبوه درختان باران خورده ، با بوی کاهگل و آواز پرنده

به خود میپیچد و گریه میکند 

های آواز چقدر تو را

دوست دارم

  • حبیب عزیزی