دوستت دارم
دوستت دارم ، از پدرت هم نمی ترسم... :)
دوستت دارم ، از پدرت هم نمی ترسم... :)
خخخخ
افرین احسنت
برو برادر ما پشتتیم😁😅🤩🤩🤩🤩
اری اری
بزن بریم عروسش کنیم🤩🤩🤩🤩🤩
خوبه باز 😂😂
ببین خودم میام دامادت میکنم خب با همون کسی که عاشقشی ولی عروسی باید بهم خوردنی های فراوان و خوشمزه بدی😂😂
حاضر شدم بریم؟ 🤣🤣
اوک بیا بریم زنت بدم پسرم 🤣
یه دوست خاص دوران دبیرستان در حدود سالهای 2003 داشتم که خیلی عاشق پیشه بود، و سمج. الان خیلی معروفه و توی ایران نویسنده ست. همیشه تیتر اول مجله ست البته از بس پر حاشیه و تابوشکنه. در هجده سالگی یه شب اومده بود درب خونه مون رو 12 شب زده بود با شاخه گل سرخ و چشمای اشکین. و با صدای لرزان گفته بود؛
شاید صدام بلرزه، ولی پاهام نه. من از تهدید های شما نمیترسم، در ضمن اصطلاح ؛ _پسرک یتیم _ هم صفت زیبایی نیست. . منو با این لغب خطاب نکنید. من اسم دارم. اسمم هم آقا شهروز هست. قرار بود خفه ام کنید. پشت گوشی دستتون بهم نمیرسید، خودم خدمت رسیدم تا شاید حین کتک خوردن از دست شما، یک نظر و نگاه دخترتون رو هم ببینم.
خخخخخخ
بعدها بهم گفت ؛ که اون شب مَست بوده. و بارها از پدرم عذر خواست و اظهار کرد که عکس العمل پدرم اون شب، سبب شد از حد بالای بزرگواری پدرم و طریقه ی برخوردش با اون، خودش نادم و شرمنده شه.
پدرم سوارش کرد و رفتن و بعد سه ساعت دو تایی برگشتن، و خیلی محترمانه از هم خداحافظی کردند، هیچ وقت نفهمیدم گه چی گذشت طی اون سه ساعت. اما تصورات پدرم از اون به بعد خیلی مثبت و خوب شدش نصبت بهش. حتی رفت شرکت پدرم و کار کرد. و بعد رفت دانشگاه
و من هم بی وفایی کردم و مث سگ پشیمونم. هیییییییی
افرین.....نترس :)