قول داده بود
من باشم تنها یاورِش!
قسم خورده بود حتی به جون مادرِش!
ولی چه بد رسید به آخرِش!
اره خب؛ سخته باورِش✘...
قول داده بود
من باشم تنها یاورِش!
قسم خورده بود حتی به جون مادرِش!
ولی چه بد رسید به آخرِش!
اره خب؛ سخته باورِش✘...
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که خفتیم همه بیدار شدند
تا که مردیم همگی یار شدند
قدر آن شیشه بدانیم که هست
نه در آن موقع که افتاد و شکست