مستر حبیب

مینویسم یادگاری تا بماند روزگاری گر نمانم روزگاری این بماند یادگاری

مستر حبیب

مینویسم یادگاری تا بماند روزگاری گر نمانم روزگاری این بماند یادگاری

مشخصات بلاگ

اینجا زمین است رسم آدم‌هایش عجیب است!
اینجا گم که میشوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت میکنند:)

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۴ آذر ۹۹، ۰۳:۳۹ - ناشناس
    :|~
  • ۲۷ آبان ۹۹، ۲۲:۳۹ - Roya ⁦⁦⁦ヾ
    :)
نویسندگان

با تیر و کمان کودکیم

پنجشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۴۴ ب.ظ

با تیر و کمان کودکیم 

در کوچه باغ های قدیمی ، در انبوه درختان باران خورده

سینه‌ی گنجشکی را نشانه گرفته بودم

که عاشق تو شدم

گنجشک به شانه ام نشست و من شکارچی ماهری شدم

از آن پس هرگز به شکار پرندهای نرفتم

هر وقت دلتنگم آواز میخوانم

پرنده می آید ، پرنده مینشیند ، پرنده را میبویم، پرنده را میبینم، پرنده را رها میکنم

و چون شکار دیگری میشود

کودکیم را میبینم 

در انبوه درختان باران خورده ، با بوی کاهگل و آواز پرنده

به خود میپیچد و گریه میکند 

های آواز چقدر تو را

دوست دارم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی